فرهنگ و هنر

اعترافات یک فرمانده – مجله تفریحی زیباروز

گردان و تیپ 29 نمی خواستند جنگ کنند تا اینکه وقتی فهمیدیم فرمانده اش می خواهد فرار کند ، به او گفتم: اگر فرار کنی ، سرت را می برم …

به گزارش مجله تفریحی زیباروز ، بیست و هشتمین کتاب دفتر خاطرات جنگ ایران و عراق با عنوان “اولین عملیات بزرگ در شمال غربی ؛ وال فایر 4 ؛ انفجار پایگاه تفنگداران دریایی ایالات متحده در بیروت ؛ سفر فرستاده ویژه ریگان که کتاب انتخاب سی و ششمین چاپ کتاب ایرانی 1397 است”. ، حوادث جنگ ایران و عراق را در بازه زمانی 23 ژوئیه 1362 تا 9 سپتامبر سال 1362 تحت پوشش قرار می دهد. این کتاب توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در سال 2017 منتشر شده است. در این کتاب ، شامل 979 گزارش از جنگ و موارد مرتبط موضوعات ، حوادث در صحنه نظامی و غیرنظامی رخ داده است و با خواندن هر یک از این حوادث از اطلاعاتی که در آن زمان بسیار مهم بودند آگاه می شویم. نمونه ای از این وقایع که در عملیات والفایر 4 توسط واحد شنود سپاه پاسداران رخ داده است ، در زیر شجاعت مبارزان ایرانی آورده شده است.

عملیات والفجر 4 با اعلام کلمه “یا الله” توسط علی رضاییان و سرهنگ امیربیگی فرمانده سپاه و ارتش در خط مقدم حمزه سیدالشهاد (ع) از اولین دقایق بامداد 7 تیرماه سال 62 در کلیه محورهای عملیاتی آغاز شد. در جریان عملیات پایگاه سپاه ، خاتم الانبیا (ص) مکالمات فرمانده لشکر 4 عراق و معاون فرمانده ارتش یکم عراق را استراق سمع می کرد.

در این مکالمه تلفنی ، فرماندهان ارشد ارتش عراق از نظر اسناد و مدارک و از نظر صداقت ، شاید موارد بی سابقه ای به موارد بی سابقه ای اشاره می کنند. تشخیص برتری ایرانی باسی نسبت به نیروهای متخصص عراقی ، به ویژه از نظر روحیه رزمی ، اشاره به یک پست فرماندهی عمومی در ارتش عراق و تأیید نقش ارعاب و تهدید در ایجاد انگیزه برای مقاومت در برابر رزمندگان ایرانی یکی از مهمترین مباحث دو فرمانده عراقی است.

گزیده ای از این گفتگو به شرح زیر است:

فرمانده لشکر 4: [زمانی‌که انگلیس‌ها می‌خواستند ازطریق‌ فاو وارد عراق بشوند جنگی سخت پیش آمد و عراقی‌ها در این جنگ بزرگ‌ترین افتخار را به‌دست آوردند]اما هنگامی که ایرانیان به منطقه پنجوین حمله کردند ، ما در منطقه عمل قوی ترین توپخانه را داشتیم ، اما هیچ فایده ای نداشت و سربازان ما فلج شده و همه از ترس حمله فرار کردند. اگر سربازان بخواهند جنگ کنند خوب می جنگند. اما اگر سربازی روحیه خود را از دست بدهد ، این کار بسیار سخت می شود و او جنگ نمی کند ، مگر از ترس از فرماندهی و ترس از مردان ، یعنی اگرچه ما از ترس کشته شدن تهدید به جنگ یا جنگ برای زنده ماندن می کنیم ، من خودم دیده ام که چگونه یک سرباز پوتین بیرون آمد و فرار کرد و من دیدم که نیروهای باسی با پاها میدان ها را خرد کرده و پیش می روند. چرا نیروهای ما مانند آنها نیستند؟ این آب و خاک ما نیست؟ قبل از جنگ من چیزهای زیادی می دیدم که افسران در سخنرانی های خود چنان به خود می بالیدند که گویا هیتلر بودند ، اما دیروز دیدم که آنها فرار کردند و گیر افتادند و جلو نمی روند.

اگر من شخصاً آنها را تهدید نمی کردم ، اوضاع بسیار بدتر می شد و شاید ما در اینجا نبودیم ، اما دیگر نمی توانیم در مورد فرمانده – خدا رحمت کند – پشت سر او صحبت کنیم ، اما شما دیدید که او ناخودآگاه عملیات را رهبری می کند و ، و او حتی نمی توانست نیروهای خود را هدایت کند ، و وضعیت او بسیار بد و نامناسب بود. می دانید ، بهترین نیرویی که خوب جنگید ، گردان و تیپ 29 بود ، اما البته آنها نمی خواستند جنگ کنند تا اینکه فهمیدیم فرمانده اش می خواهد فرار کند ، من به او گفتم: اگر فرار کنی ، سرت را می برم.

او از ترس مقاومت کرد و به شدت جنگید و اگر این گردان با تهدید ما نمی جنگید ، ما در سخت ترین شرایط به سر می بردیم و شاید همه نیروهای ما از هم می پاشیدند.

برای تهیه بیست و هشتمین کتاب دفتر خاطرات جنگ ایران و عراق اینجا را کلیک کنید.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا