عمومی

سیاست دگرناپذیری و دگرزدایی؛ دوران حذف و حصر دیگری

هر یک از این ویژگی ها منبع بالقوه درگیری و تنش اجتماعی هستند. به عنوان مثال، قومیت یا مذهب، طبقه اجتماعی یا جنسیت را در نظر بگیرید. اگر نهادهای اجتماعی و متفکران جامعه در ترویج «دیگری» ضعیف باشند، تنوع اجتماعی می تواند به درگیری های بی پایان منجر شود. اگر گذشته های دور را کنار بگذاریم، نمونه های متعددی در تاریخ معاصر وجود دارد.

من از اصطلاح “تغییرپذیری” استفاده کردم. در طرف دیگر نوسانات که وضعیت مطلوبی است، «بازگشت ناپذیری» وجود دارد که نشان دهنده وضعیت نامطلوب است. در تغییر ناپذیری ایجاد مرز و دیوار بین «ما» و «دیگران» اهمیت زیادی پیدا می کند. یک “ما” وجود دارد که فرض می شود منحصر به فرد است و نظری منحصر به فرد دارد و یک “دیگری” که دشمن است و “ما” برای او تهدید است. «دیگری» همیشه طرد می شود زیرا در میان «ما» و «مثل ما» نیست. به «ما» و «لایک» ما توجه کنید. او به شخص دیگری فکر می کند زیرا شبیه ما نیست، بنابراین قطعاً از ما نیست.

در کشورهای توسعه یافته، به دلیل تنوع اجتماعی، همواره این نگرانی وجود داشته است که «یکپارچگی اجتماعی» و این پرسش که چه سیاست ها و مکانیسم هایی برای کاهش مرز بین «ما» و «دیگران» در جامعه باید اتخاذ شود؟ چه سیاست هایی باید اتخاذ شود تا شکاف بین «ما» و «دیگران» که احتمالاً منشأ مذهبی، قومیتی، جنسیتی و طبقاتی دارد یا ناشی از سبک زندگی است، به حداقل برسد و گروه های اجتماعی مختلف سازگار و همراه با خویشتن داری باشند. زندگی کردن
در این زمینه، نهادهای مختلف اجتماعی برای گسترش تساهل اجتماعی تلاش می‌کنند، زیرا به خوبی می‌دانند که گسترش تغییر ناپذیری در جامعه بی‌تردید منجر به «تحول» و «نسل‌کشی» خواهد شد. تاریخ به آنها آموخته است که گسترش تغییرناپذیری منجر به نابودی همه گروه‌ها، اعم از صاحبان قدرت و غیر آن‌ها خواهد شد.

در روزهای اخیر اخبار تحقیرآمیز و تعجب برانگیز نهادهای مختلف رسمی را که این روزها اغلب به آن «اردوگاه» می گویند، از نزدیک دنبال می کنم. در بستر گسترش اجباری آنچه دولت مطلوب می داند، عکس هایی در شبکه های اجتماعی منتشر شده است که هر پژوهشگر مسائل اجتماعی را بیش از پیش آزار می دهد. یادم هست که ایجاد «اردوگاه» با موضوع دیش های ماهواره شروع شد. حداقل همین یک مثال می تواند موفقیت یا عدم موفقیت ایجاد اردویی برای مقابله با پدیده های فرهنگی و اجتماعی را نشان دهد.

متأسفانه در ماه های اخیر در عرصه های مختلف شاهد بودیم که «سیاست تغییر ناپذیری» که متأسفانه همیشه وجود داشته، به سمت «سیاست بیگانگی» پیش می رود. من ترکیب سیاست تغییر ناپذیری و تغییر در سطح جامعه را وضعیتی می دانم که آن را «تمایز زدایی» می نامم. هرکسی که شبیه «ما» نیست و سبک زندگی مورد نظر ما را ندارد باید از شهرها حذف شود. در این سیاست «دیگری متفاوت» عنصری مخرب تلقی شده و شهرها باید از وجودشان پاکسازی شوند.

من به عنوان یک محقق اجتماعی، این سطور را با دلسوزی می نویسم. تجربیات سایر کشورها از جمله کشورهای همسایه ایران می تواند راهنمای نهادهای رسمی و حاکمیتی باشد. گسترش «سیاست بیگانگی» در درازمدت عواقب بسیار ناگواری برای کشور خواهد داشت. در هر صورت گروه‌های مورد هدف این سیاست‌ها واکنش نشان داده و همچنین مجبور خواهند شد تحت سیاست‌های نامطلوب بیگانگی قرار گیرند. نمونه های آن را در برخی اعتراضات سال های اخیر دیده ایم. عصبانیتی که جمع شده و ناگهان فوران می کند.

لازم به ذکر است که هر گروه اجتماعی خود را «ما» و در مقابل «دیگران» می داند و این مختص یک گروه نیست. هنر، هوش و فضیلت حکمرانی همان چیزی است که با گسترش تنوع در جامعه، زمینه را برای زندگی مسالمت آمیز افراد متفاوت با یکدیگر فراهم می کند. این کلید حکمرانی خوب است. روندی که همواره در جمهوری اسلامی نادیده گرفته شده است. آنچه جای تعجب دارد این است که دولت در سیاست خارجی مدام از واژه ملت برای ایجاد «ما» در برابر «دیگران» استفاده می کند و به طرز باورنکردنی از همین استراتژی در سیاست داخلی پیروی می کند و «ما» را در برابر «دیگران» تعریف می کند. اختلافات درون همان «ملت».
خلاصه دوست دارم تغییر جامعه ایران را قبول کنید.

* عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان

دکمه بازگشت به بالا