معلمان در مواجهه با شش چالش؛ بازاندیشی بحرانِ آموزش در ایران
روش فوریت و فوریت ، که نتایج چندان موفقی ندارد. معلمان و دانش آموزان چنین تجربه ای نداشته اند و آموزش مجازی و از راه دور ممکن است به خودی خود مثر نباشد. هر چه بود ، به زودی شاهد بازگشایی مدارس و آموزش شخصی دانش آموزان بودیم.
اما مشکل اصلی جای دیگری است. در چالش هایی که معلمان با آن روبرو هستند. مسائلی که بر تعهد و انگیزه معلمان تأثیر منفی می گذارد و سطح و کیفیت آموزش را نیز کاهش می دهد. این چالش ها اولاً پیچیده و دوم ساختاری است.
معلمان در بالا و پایین شش چالش:
1. چالش زندگی
این اولین موضوعی است که معلمان و البته همه اقشار جامعه با آن دست و پنجه نرم می کنند. محدودیت در زندگی ، بی ثباتی اقتصادی و روند گسترده تورم و تورم ، ظرفیت ها ، فرصت ها و انگیزه های مورد نیاز برای انجام وظیفه آموزش و یادگیری را حذف می کند. و تنها معلمان نبودند که بر کیفیت زندگی تأثیر منفی گذاشتند و انگیزه انجام مشاغل همه مشاغل را کاهش دادند.
با این حال ، مشکلات و مشکلات مادی ، اگرچه مهم هستند ، اما تنها یک عامل هستند و علل دیگر باید در نظر گرفته شوند.
2. برخلاف محتوای دروس
یکی دیگر از چالش های کمتر رایج ، رویارویی یا حداقل بیگانگی از برنامه درسی است. دو نوع تعارض و بیگانگی را می توان از یکدیگر متمایز کرد:
الف) برخورد انتقادی معلمان با محتوای برخی از درسها ، که آنها آن را مملو از مشکلات و انتقاد می دانند. به زبان ساده ، معلم باید چیزی را آموزش دهد که قبول ندارد. بخشی از مطالب این دوره ها با ارزشهای سیاسی و فرهنگی جامعه سازگار نیست. این ناسازگاری باعث می شود که معلم نقش “واعظ” را ایفا کند. او از آموزه های سیاسی و فرهنگی تبلیغ می کند و از آن دفاع می کند که نه تنها با آن مشکل دارد ، بلکه دانش آموزان نیز با این آموزه ها بیگانه هستند.
در این شرایط ، معلم به عنوان حامی ایدئولوژی یا دیدگاه خاصی نمی تواند نقش یک معلم بی طرف را ایفا کند. همین تضاد بین معلمان و محتوای درس ، انگیزه و تعهد معلمان را سلب می کند. برنامه ریزان مسیرهای اصلی آموزش و پرورش نمی دانند که بین معلمان و مدافعان ایدئولوژی تفاوت زیادی وجود دارد و بین پروژه آموزش علم و توجیه و بسط دیدگاه ایدئولوژیک تفاوت زیادی وجود دارد.
ب) دومین مخالفت معلمان با درس ها در بی اهمیت بودن و بی ارزش بودن محتوای برخی از درس ها است. معلم می داند که آنچه موظف است به آن بیاموزد ، درسهای بیهوده است. زیرا به زندگی حال و آینده دانش آموز اشاره نمی کند. این چه ارتباطی با درس های آمادگی دفاعی ، درس های تفنگ حمله ، اسلحه ایستاده ، عقب نشینی ، تفنگ ساچمه ای و درس های پیشگامانه دارد ، به ویژه با زندگی و آینده دانش آموزان دختر؟
ناسازگاری بین برخی مطالب و کتب درسی باعث می شود معلمان تدریس را متفکرانه ، ناکارآمد و بی فایده بدانند و به تدریج انگیزه تدریس را از دست می دهد. معلم بیش از هر چیز باید اهمیت و ضرورت تدریس را عمیقا بپذیرد تا بتواند مشتاقانه آنچه را که می داند به دانش آموز منتقل کند.
3. بحران قدرت ، این سومین چالشی است که معلمان با آن روبرو هستند ،
بحران قدرت، سومین چالشی که معلمان با آن روبرو هستند این است که “اقتدار منطقی” یک نیاز اجتناب ناپذیر در فرایند تدریس است. لوک فری در کتاب خود در مورد عشق به این موضوع اشاره کرده است. لوک فری می نویسد: “من نمی دانم چگونه فرزندانم را بدون اجازه کوچک به کار وادار کنم.”
کاهش اقتدار معلمان می تواند به معنای دموکراتیزه کردن روابط باشد. اگر چنین است ، البته این چیز خوبی است ؛ اما افول قدرت در ایران بیشتر ناشی از ناهنجاری اجتماعی و نوعی سردرگمی و ناهنجاری است تا تمدن و ارزش های دنیای مدرن. این همچنین محصول تغییر سریع ارزشهای فرهنگی و اختلالات نظم اجتماعی است.
در صورت عدم وجود حداقل اختیارات ، تربیت فرزندان دشوار است. و آموزش آنها حتی سخت تر می شود. همچنین شایان ذکر است که سوء استفاده از قدرت و ناتوانی معلمان در تنظیم روابط اخلاقی و فکری یکی از عوامل اساسی از دست دادن اقتدار لازم است.
با این حال ، کاهش چشمگیر قدرت در فرایند تدریس یک چالش عمده برای معلمان است که به وضوح بر کیفیت آموزش دانش آموزان تأثیر گذاشته است.
4. “خانواده معلول” چهارمین چالش برای معلمان است
نهاد خانواده حامی تربیت دینی و اخلاقی فرزندان است. خانواده ها باید فرزندان خود را آنقدر خوب تربیت کنند که “موقعیت مناسبی برای آموختن آنچه در مدرسه می آموزند بیاموزند و معلمان مجبور نیستند کاری را انجام دهند که والدین از آن غفلت کرده اند” (لوک رایگان).
خانواده معلول خانواده ای است که وظایف والدین خود را به خوبی انجام نداده است.
واگذاری نقش آموزشی خانواده به مدرسه اشتباه بزرگی بود که پس از پیروزی انقلاب تشدید شد. “معلم آنجا نیست که در مورد خوشبختی یا زندگی خوب ، سیاست یا ایمان اظهار نظر کند.” خانواده باید قبل از رفتن به مدرسه این را به فرزندان خود بیاموزند. اما وضعیت به گونه ای است که معلمان با چالشی بزرگ از سوی کودکانی روبرو می شوند که خانواده آنها برای برقراری روابط مدنی و اجتماعی آمادگی کافی ندارند.
5. تعطیلات از خانه و مدرسه
تنش برخی ارزشها که توسط خانواده های دارای تحصیلات رسمی در مدرسه هدایت می شود و رویارویی با باورها و شیوه های زندگی از جمله چالش های معلمان است. ناهمگونی محیط مدرسه با محیط خانواده و محیط اجتماعی سه جنبه استرس دانش آموزان است. در نتیجه ، بین آنچه در مدرسه آموخته می شود و آنچه در جامعه اتفاق می افتد ، و زندگی خانوادگی ، شخصیت مردد ، تطبیق پذیری و در نهایت عدم سازگاری دانش آموزان با فرایند آموزشی ، تضاد ایجاد می شود.
دانش آموزی که تحت تأثیر محیطی متفاوت ، اما متأثر از ارزش های متعارض خانواده با مدرسه است ، نسبت به مدرسه و معلم تعصب منفی خواهد داشت و این وضعیتی است که مانع بزرگی در مدرسه ایجاد می کند. روش آموزش و یادگیری از آنجا که شیوه زندگی و ارزش های خانوادگی در جامعه حاکم است ، معلمان برای اصلاح نظرات دانش آموزان و تنظیم روابط آنها با مدرسه و کلاس درس به چالش کشیده می شوند.
6. عدم تمایل دانش آموزان به یادگیری را به چالش بکشید
یکی از چالش های اساسی گرایش منفی جامعه به یادگیری علم و سطح پایین میل به “دانش” و “آگاهی” است. اشتیاق به علم و آموزش را می توان با علاقه عمومی به کتاب و مطالعه اندازه گیری کرد. با این حال ، تحقیقات تجربی نشان می دهد که تیراژ کتاب و سرانه مطالعه در این کشور به طرز نگران کننده ای پایین و حتی ناامید کننده پایین است.
دانشجویانی که تمایلی به دانش در جامعه و خانواده خود ندارند نمی توانند با کتاب کنار بیایند. آنها کتاب را عنصری غیر ضروری می دانند و داوطلبانه به سمت دانش حرکت نمی کنند. نداشتن دانش و نداشتن انگیزه برای کسب دانش از موانع اصلی فرایند آموزشی است. بنابراین ، معلمان با کشوری آماده کاشتن بذر دانش روبرو نیستند ، بلکه با کشوری روبرو هستند که از مشکلی متاثر شده است و نسبت به یادگیری دانش واکنش منفی نشان می دهد.
فرار کودک ایرانی از مدرسه نماد و نتیجه فرار فرهنگ عمومی از “دانش” است. پدیده ای آسیب شناختی که پایه های جامعه را سست می کند. پدیده “ارتداد دانش آموز” چالشی دشوار برای معلمان است. دانش آموزانی که مدرسه را محیط مطلوبی نمی دانند و نگرش آنها نسبت به کتاب و کتاب چندان مثبت نیست ، بنابراین آمادگی ورود با اشتیاق به فرایند یادگیری را ندارند. دانش آموز در مقابل یادگیری یک چالش روزانه برای معلمان است.
ناسازگاری خانه با مدرسه و مدارس با تغییرات فرهنگی در جامعه و م institutionsسسات آموزشی با دنیای جدید ، باعث شده است که کودکان آمادگی کمتری برای ورود به فرایند آموزش و یادگیری داشته باشند و مهارت های لازم را برای فراگیری علم کسب نکنند. بنابراین ، مشکل آموزش و پرورش بسیار بیشتر از قبل از مدرسه است ، مسئولیت نهاد خانواده و نهاد سیاست گذاری در ایران. اثربخشی نهاد خانواده و مداخلات ایدئولوژیک نهاد سیاسی در آموزش و پرورش یکی از مهمترین مشکلات امروز ایران است.