حوادث

جزئیات قتل عام خانوادگی فجیع در باغ فیض تهران

قتل ، قتل عام خانوادگی

مردی که روز گذشته در یک اقدام وحشتناک پسر عموی و همسر و دختر جوان خود را به قتل رساند ، “حسادت” را پس از 12 ساعت بازجویی ، انگیزه خود را برای این جنایت خواند.

این حادثه خونین در منطقه باغ فیض واقع در غرب تهران اتفاق افتاد. مرد 38 ساله ای به نام حسین به طرز وحشیانه ای هر سه عضو خانواده را در ناحیه سر و گردن با زخم های متعدد چاقو به چاقو زد. حسین پس از فاجعه دستگیر و در بازداشتگاه مورد بازجویی قرار گرفت ، اما در ابتدا این قتل را تکذیب کرد. وی پس از 12 ساعت سؤال ، اعتراف كرد كه خود را به قتل رسانده است.
روزنامه های جوان مصاحبه ای با مرد قاتلی که می خوانید دارند.
این جوان که بسیار ناتوان و مضطرب بود ، صبح دیروز هنگام نشستن در مقابل بازپرس عباس بخشی در شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران گفت: “لطفا مرا اعدام کنید.”
میلاد که صبح روز یکشنبه پسر عموی 40 ساله خود و همسر شش ساله و دختر شش ساله خود را در طبقه هفتم برج سفید در غرب پایتخت به قتل رساند ، ساعتی بعد توسط پلیس دستگیر شد اما در ابتدا این قتل ها را تکذیب کرد. وی پس از حدود 12 ساعت تحقیق توسط یک کارآگاه از اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت ، زیر نظر سرهنگ مسلمی ، اعتراف کرد. در تحقیقات ، وی ادعا كرد كه حسادت ناشی از قتل های غیر عمدی بوده است و وی از آنچه كه انجام داده بود عمیقا پشیمان است و منتظر انتقام است. با اعتراف متهم ، وی برای بررسی وضعیت روانی وی به پزشکی قانونی معرفی شد.
با متهم صحبت کنید
چرا کشتی؟
به من اعتماد کن ، من با برنامه و قصد قبلی این کار را نکردم. حسادت مرا کور کرد. من نمی خواستم همسر و فرزندان او را بکشم. اما اکنون کودک را به قتل رسانده ام. چگونه می توانم خودم را ببخشم؟
چه اتفاقی افتاد در روز حادثه؟
من و سیروس آن روز صبح برای تهیه مستند املاک مجبور شدیم به مطب برویم. من یک بیماری دارم آمپولم را رها کردم و به کوروش گفتم که صبح ساعت 8 آماده شود. ساعت 10 دقیقه تا 8 بعد از ظهر جلوی خانه او بودم. با دو دست کوچک روی درب زدم. انگار کوروش پشت درب بود ، خیلی سریع در را باز کرد. وقتی پاشنه پا را بلند کرد ، شروع به صحبت کرد و گفت که می خواهد املاک ارثی خود را بفروشد و خانه ای در اردن و یک ماشین لکسوس بخرد ، و برج را ترک کند و برای خودش کار کند. من همیشه نسبت به کوروش حسادت می کردم. او وضعیت مالی خوبی داشت و ثروتش بیش از 20 میلیارد تومان بود. یک هفته پیش ، او یک تلویزیون به ارزش 60 میلیون تومان خریداری کرد. همسرم دائماً مرا سرزنش می کرد که پول پسر عموی خود را ندارم.
آیا وضعیت مالی شما بد است؟
نه اما علاوه بر آپارتمان های موجود در برج ، کوروش پس از مرگ مادر و خواهر و برادرش ، خانه ای ویران و چندین آپارتمان دیگر را به ارث برد. کوروش همچنین برای اجاره خانه و حتی واریز وجهی که توسط مستاجرها داده می شود پول داشت. اما مادر من هنوز زنده بود ، و پول ارث پدرم در دستان او بود. هر وقت می خواستم پول بدست آورم ، باید به مادرم بروم ، اما کوروش مجبور نبود.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
من و کوروش به آسانسور رفتیم و در یک لحظه گویا انگار که از تمام خشم و حسادت نسبت به کور کور شده ام. چاقو را داخل کیفم کشیدم و او را در گردن مشت کردم. من نمی دانم که آیا در را باز کردم یا کوروش ، اما هر دو به داخل آپارتمان کوروش رفتیم. من چندین بار به او ضربه زدم و در همین زمان دخترش وارد پذیرایی شد. کودک گریه کرد. من نمی دانم چگونه کودک را کشتم. صدای همسرش از اتاق خواب بیرون آمد. من او را به ضرب چاقو زدم و آپارتمان را ترک کردم.
بعد چه کردید
من به سرایدار گفتم که خون در ورودی وجود دارد ، برو آن را تمیز کنید. بعد به پارکینگ رفتم و رفتم. من ماشین را در آریاشهر متوقف کردم و تصمیم گرفتم مقداری پول بگیرم و به سمت کردان بروم. در آن لحظه ، برادرم زنگ زد و گفت: آیا از سیرا شنیدی؟ من خودم را نادان صدا کردم ، سپس عموی من را صدا کرد و از من خواست که برگردم.
چرا برگشت به آن مکان؟
به خودم گفتم هیچ کس مرا ندید. چگونه می توانم ثابت کنم قاتل هستم؟ در را زدم و به خانه برگشتم. بعد من دستگیر شدم اکنون بسیار متأسفم و می خواهم انتقام بگیرم.

دکمه بازگشت به بالا