خبر آمده که مهمان دارند…
به گزارش مجله تفریحی زیباروز، در راستای تکریم و تجلیل از خانواده معظم شهدا و ایثارگران، کاروانهای زیر سایه خورشید در سراسر کشور با بیش از ۱۴۰۰ خانواده شهید و ایثارگر در ۳۱ استان دیدار کرد.
میزبانی مادر شهید از مهمانی متبرک
خبر آمده که مهمان دارند. خانه را آب و جارو کردهاند. گرد و غبار را از روی وسایل خانه زدودهاند؛ قاب عکسهای روی دیوار را هم. کتری روی گاز قل قل میکند و بوی چای تازه دم خانه را پر کرده. باغچه حیاط هم امروز شادابتر از هر روز دیگریست؛ انگار میداند که قرار است مهمانی عزیز از راهی دور بیاید.
زنگ خانه به صدا در میآید. مهمانان با سلام و صلوات وارد میشوند. سفیران آقا علیبنموسی الرضا(ع) هستند. اتو کشیده و تروتمیز با آن کتهای بلند با بج آستان قدس رضوی بر روی سینه وارد خانه میشوند. در دستشان صندوقچهای ست. درون آن پرچمی سبز رنگ که آرم آستان قدس رضوی و آیه «نصر من الله و فتح قریب» روی آن با خوش سلیقگی دوخته شده، قرار دارد. پرچم، متبرک به بارگاه صاحبش امام رضا(ع) است.
خانه، خانه مادر شهید غلامرضا حسنوند در شهرستان الشتر لرستان است. مادر شهیدی که عکس پسر بیست و خوردهای ساله اش، سی و اندی سال است که روی دیوار خانه جا خوش کرده. عکسی که نگاه نافذش به تو خوش آمد میگوید. مادر پیر شده. نه فقط از روی کهولت سن، بلکه داغ جوان از دست دادهاش سالها پیش قدش را خمیده کرده.
خادمان برای عرض ادب به پیش میروند. پرچم را مقابل مادر شهید میگیرند و هنوز لب به سخن نگشودهاند که ناخودآگاه اشک مادر از گوشه چشمش دانه دانه به روی روسری سفیدش میغلتد و زیر لب «السلام علیک یا غریب الغربا» میگوید.
حالا فضای خانه پر شده از عطر رضوی. فرزندان و نوههای مادر شهید هم دلشان شکسته و منتظرند تا نوبتشان شود و پرچم را ببوسند و ببویند.
یکی از خادمان شروع به خواندن میکند:
«ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم
تا قیامت ای رضا جان سر زکویت برندارم»
دقایقی به مداحی و زیارت از راه دور میگذرد. دستهای رو به آسمان میزبانان خبر از حاجتهایی بزرگ دارد؛ حاجتهایی که فقط به دست گرهگشایی بزرگتر از حاجتها برآورده خواهند شد.
یکی از خادمان که او نیز برادر دو شهید والامقام است مقابل مادر شهید زانو میزند. سینی تبرکات آستان مقدس امام رئوف که حاوی نمک و نبات متبرک است را تقدیم مادر شهید میکند. هدیهای هم از طرف خود تقدیم مادر شهید میکند. خادم هم که دلش شکسته، گوشه چادر مادر شهید را به رسم ادب میبوسد و از او میخواهد که دعای خیرش بدرقه راه همه مردم به ویژه خادمان آقا باشد.
مادر شهید دستش را رو به آسمان میبرد و زیر لب چیزی میخواند و سپس از نمایندگان امام رئوف میخواهد که سلام او، فرزند شهید و خانوادهاش را به بارگاه حضرت رضا(ع) برسانند.
حالا همسایهها هم از وجود این مهمان عزیز در محلهشان خبردار شدهاند. تک و توک داخل حیاط و مابقی هم بیرون از خانه انتظارش را میکشند. اولین خادم که از خانه خارج میشود و همسایهها که چشمشان به پرچم گنبد آقا میافتد ناخودآگاه اشک در چشمانشان حلقه میزند. دلشان شروع به تپیدن میکند و برای تبرک جستن به آن لحظه شماری میکنند.
خادمان که فضا را معنوی میبینند این بار گروهی شروع به خواندن میکنند:
«امام رضا قربون کبوترات
یه نگاهی هم بکن به زیر پات»
همسایهها یک به یک به پیش میآیند و گوشه پرچم را به سر و صورت خود میکشند. التماس دعا میگویند و از خادمان میخواهند که سلامشان را به آقا برسانند. یکی از خدام هم فورا بستههای متبرک نمک و نبات را بین همسایهها توزیع میکند.
همهگی رو به مشهدالرضا میایستند و صلوات خاصه امام رضا(ع) را با نوای دلنشین خادمی زمزمه میکنند. باران هم نرم نرمک شروع به باریدن گرفته. از قدیم گفتهاند دعا زیر باران مستجاب است. خادم آقا این فرصت را غنیمت میشمرد و با صدای بلند دعا میکند «اللهم عجل لولیک الفرج». صدای الهی آمین مردم محله را پر میکند.
ماموریت ویژه سفیران رضوی در دهه کرامت
۱۷ سال است کاروانهای زیر سایه خورشید با همراهی خدام بارگاه پرنور رضوی، در دهه کرامت کار خود را آغاز کرده است و از این طریق دلهای زیادی از دلدادگان امام رئوف را از راه دور راهی حرمش کرده است. خادمان به جای جای ایران سفر میکنند تا گرد و غبار آن بارگاه را سرمه چشم دیدگانی کنند که با چشم تن، عظمت و نور بارگاهش را ندیدهاند و یا دیدهاند و دلشان هوای حرم یار را کرده است.
امام مهربانیها فرمودهاند: «خداوند رحمت کند آن بندهای که امر ما را زنده کند؛ اگر مردم زیباییهای گفتار ما را میدانستند از ما پیروی میکردند» و چه امری بهتر از این که کاروان زیر سایه خورشید زنده کردن این حدیث را ماموریت خود دانسته و تلاش میکند معرفت امام و عطر ایشان را به مادران شهدا برساند.
انتهای پیام